قطار از لندن به آمستردام یک شوخی 3 ساعت و 52 متری به قیمت هزینه دولت ملی است. چهار کشور بدون آنقدر که در هر گذر از مرز یک اعلان ادبی از روی بلندگو انجام میدهند، عبور میکنند. کارکنان شهروندی نامشخص نوشیدنی را به سه زبان ارائه می دهند. پیام روی صفحه (“Welcome à bord d’Eurostar”) یک جناس فرانسوی است.
در سال 2018، زمانی که این مسیر آغاز شد، دونالد ترامپ روی کار آمد، ژایر بولسونارو انتخاب شد و طرفداران برگزیت هنوز در صندوق پست من بودند. ثابت کرده است که از همه آنها قدرت ماندگاری بیشتری دارد.
مربی 16، صندلی 25، مکان خوبی برای مشاهده انعطاف عجیب لیبرالیسم است. منظور من فقط نوع انتخاباتی نیست، هرچند اجازه دهید با آن شروع کنیم. تنها رئیس دولت اصلی غربی که اکنون می توان او را پوپولیست نامید، جورجیا ملونی است و حتی او غیرت خود را مهار کرده است. پس از یک دهه یا بیشتر که در آن «متروپولیتن» به یک توهین بدل شد، این احتمال وجود دارد که رهبر بعدی بریتانیا مردی باشد که حوزه انتخابیهاش شامل پریمروز هیل و (فقط کامل، این) بلومزبری باشد.
اما من واقعاً به چیز دیگری می رسم: زندگی روی زمین. چرخش علیه جهانی شدن در دهه گذشته به معنای پایان زندگی بدون اصطکاک بود. جابجایی کالاها و مردم از بین می رفت. این روند توسط یک قرنطینه که مرزها را مهر و موم کرد و سکوت قرون وسطایی را بر شهرهای بزرگ ایجاد کرد، یک تلنگر مفید بود. من حتی نسبت به روند رویدادها بزرگوار بودم. سواری خوبی داشتم زمان برای دنیایی سخت تر و کمتر فوری است.
خوب کجاست؟
اوبر همان چیزی نیست که در سال 2015 بود، اما هنوز خوب است و در حال بهبود است. (من یک سال را در لس آنجلس بدون ماشین گذراندم.) کمبود نیروی کار که فرودگاه ها و رستوران ها را رنج می داد آزاردهنده یک تابستان بود. تقریباً هر چیزی که من می خواهم، آمازون هنوز در عرض 72 ساعت ارسال می کند.
اگر بخواهید چند سال را در خارج از کشور بگذرانید، حتی از یک دهه قبل راحت تر خواهد بود. این زمانها برای مهاجرت بسیار دشوار است. در سال 2021، کانادا بیش از هر زمان دیگری از سال 1913 اقامت دائم خود را پذیرفت. این کشور حتی در سال گذشته (و به عنوان یک هدف، نه یک نادیده) اجازه ورود به این کشور را داد. فرانسه نیز رکورد مشابهی را ثبت کرد. خالص مهاجرت به بریتانیا بسیار بیشتر از قبل از برگزیت است. سهم متولدین خارجی از جمعیت آلمان اکنون بیش از 18 درصد است. چیزی که هنگ کنگ به عنوان یک مرکز جهانی از دست داده است، سنگاپور تا حدودی به آن رسیده است.
بهش وقت بده، خودت میگی اما بیش از پنج سال از آغاز جنگ تجاری با چین توسط ترامپ میگذرد. «جهانیسازی» مدتها قبل از آن، ارز روزنامهنگاری بود. من باید احساس کنم مقداری تا الان تغییر کنه در حالی که ثروتمندان همیشه میتوانند راه خود را از اصطکاکهای کوچک زندگی بخرند، من جهانیگرای شما هستم با درآمد متوسط بالا. من بیشتر در معرض حوادث هستم. با این حال بدترین چیزی که من تحمل کردم این است که یک شزلون محبوب مدتی طول کشید تا از بندر لس آنجلس رسید. با گذشت سختی، این اسپارتان نیست agōge.
چه چیز دیگری؟ قیمت ها بالاتر است، اما این برای همه صادق است، نه فقط برای کسانی که مانند من زندگی می کنند. ماشین های خانوادگی عزیزتر هستند، نه فقط اتاق های هتل و سواری های اوبر. به عبارت دیگر من یک نیستم نسبت فامیلی بازنده.
برای آن باید یک یا دو گروه مالیاتی زیر من بروید. اگرچه جهانیسازی به عنوان نخبهگرایانه معرفی میشود، کاری که جهانیسازی انجام داد دموکراتیزه کردن چیزهایی بود که افراد ثروتمند زمانی برای خود نگه داشته بودند. (به پروازهای ارزان و گسترش قهوه خوب فکر کنید.) نتیجه این است که جهانیزدایی باعث ایجاد اصطکاک بر درآمد متوسط میشود: من 25 ساله خفه میشود. این بر ضد جهانی هاست که تصمیم بگیرند که آیا این افراد قربانی تاکتیکی قابل قبولی برای هدف هستند یا خیر.
در هر صورت، من خوبم، ممنون و شاید شما هم همینطور. درس؟ گرایش های سیاسی بزرگی را که افرادی مثل من درباره آنها می نویسند زیاده روی نکنید. عواقب آنها معمولاً در سراسر جمعیت پخش می شود. در حالی که یک رویداد محلی – تکنولوژیکی، زیرساختی – می تواند در سطح شخصی ثبت شود. راه اندازی مونزو در سال 2015، که به من امکان بانکی از طریق برنامه را می دهد، بیش از آن که همه هیاهوهای سیاسی از آن زمان تا کنون برای مسدود کردن چرخ های زندگی من انجام داده اند، کمک کند. این قطار هم همینطور. ممکن است هفته آینده پاریس را انجام دهم. یا نه. ببینم اون روز چه حسی دارم
به جانان ایمیل بزنید [email protected]