رابطه ویژه واقعی | فایننشال تایمز

خبر

دو مرد با کت و شلوار زیر یک چتر ایستاده اند
امانوئل مکرون، رئیس جمهور فرانسه و ریشی سوناک، نخست وزیر بریتانیا در ماه مارس © Getty Images

او فرزند متخصصان بخش دولتی است. او قبل از اداره کشور در امور مالی کار می کرد. او در اواخر دهه 1980 به دنیا آمد. (من فکر می کنم گروهی از مردان باید به خاطر ذهن خوب و ظاهر خیره کننده شان مورد تجلیل قرار گیرند.) او در مسیر رسیدن به قله، علیه حامی سیاسی خود چرخید. او به عنوان یک کلان شهر “ارائه” می کند، اما تا حدودی از پایتخت بزرگ شده است. ازدواج او جلب توجه می کند.

پس، ریشی مکرون را ببینید. و امانوئل سوناک. جای تعجب نیست که آنها سوار می شوند.

با این حال، روابط انگلیسی-فرانسوی باید بیش از رابطه شخصی بین دو فرد از طبقه مازاد شایسته سالار باشد. من بیشتر مطمئن هستم که وجود دارد.

بریتانیا و فرانسه اشتراکات بسیار بیشتری نسبت به کشورهای ثالث دارند. شما در اینجا نمونه های متقابل انگلیسی-آمریکایی یا فرانسوی-آلمانی را ذکر خواهید کرد. اما آنها به خوبی مراقبت می شوند روابط. این بدان معنا نیست که هر یک از طرفین در خصوصیات درونی خود به دیگری شباهت دارند. اغلب به معنای برعکس است.

«روابط ویژه» و «موتور اروپا» دقیقاً از ترس این که وضعیت طبیعی بین دو طرف واگرایی (یا بدتر از آن) باشد، بسیار کار شده، آنقدر به هم ریخته است. بریتانیا با لرز از عدم حضور آمریکا در مرحله اول هر دو جنگ جهانی یاد می کند. ترس فرانسوی ها از آلمان بسیار قوی حداقل به سال 1870 برمی گردد. دیگر هرگز و غیره

در نتیجه مشاجره انگلیس و فرانسه تا حدی ادامه دارد، زیرا هر دو طرف در مورد سازگاری اساسی خود آرام هستند. تا حدی وحشتناک، فرانسه و بریتانیا از نظر جمعیت (67 میلیون) و تولید (3 تریلیون دلار) یکسان هستند. بخش تولید همان 9 درصد سهم اقتصاد آنهاست.

نیروهای مسلح آنها قابل مقایسه است. هم امپراتوری های خارج از اروپا ساخته و هم امپراتوری های از دست رفته و هم اکنون تقریباً وزن یکسانی در امور جهانی دارند. یکی از همان ابتدا به پروژه اروپایی ملحق شد، یکی به تعویق افتاد و در نهایت آن را ترک کرد، اما هیچ یک باور نداشتند که دولت ملت و قدرت سخت، اشکال قدیمی فکر هستند. (به زرادخانه های هسته ای آنها نگاه کنید.)

با بازگشت به گذشته، موازی ها چند برابر می شوند. انگلستان و فرانسه در بهترین بخش یک هزاره قبل از مثلاً ایتالیا تبدیل به یک واحد واحد شدند. هر یک در روشنگری محوری بودند، حتی اگر بریتانیایی‌ها بر تجربه‌گرایی و فرانسوی‌ها بر عقل تأکید می‌کردند. هر کدام کم و بیش انقلاب های همسنگی داشتند: یکی تحت اللفظی، یکی صنعتی. هر کدام یک ایده غیرقومی از شهروندی را تکامل دادند تا شما بتوانید تبدیل شود انگلیسی یا فرانسوی.

نخبگان بریتانیایی برای دریافت سرنخ های فرهنگی به فرانسه روی آوردند: در هنرهای تجسمی، در آداب و رسوم. نخبگان فرانسوی، از جمله ولتر و مونتسکیو، به عنوان مهلت از مطلق گرایی به بریتانیا روی آوردند.

و حتی این – نویسندگی مشترک آنها در بسیاری از مدرنیته لیبرال – تنها واقعیت عملی را که بریتانیا و فرانسه را از همتایان خود متمایز می کند، نشان نمی دهد.

هر ملتی دارای یک سرمایه هولناک غالب است. سیاست، رسانه، امور مالی و فرهنگ در یک شهر متمرکز شده است. هیچ کشور اروپایی با اندازه مشابه – نه اسپانیا، نه ایتالیا و نه آلمان – این کار را نمی کند. ایالات متحده، استرالیا یا کانادا نیز این کار را نمی کنند. با توجه به وزن فرهنگی کیوتو، واقعاً ژاپن نیز چنین نیست. کشورهای زیر 20 میلیون نفر را حذف کنید، و فرانسه و بریتانیا از نظر سنگینی در جهان ثروتمند استثنایی هستند. (نفوذ سئول در کره جنوبی تقریباً نزدیک است.) ایل دو فرانس حدود 30 درصد از تولید ملی را تشکیل می دهد.

نتیجه دو کشور به طور مشابه تحریف شده است. بسیاری از دموکراسی‌ها مناطق داخلی خشمگینی دارند، اما در تعداد کمی از آنها خشم پوپولیستی بر یک مکان متمرکز است. وسعت پایتخت های آنها همچنین به بریتانیا و فرانسه تصویری نادرست از وزن ژئوپلیتیک آنها می دهد. بریتانیا یک پنجم از جمعیت 330 میلیونی آمریکا را دارد، اما پایتخت، جایی که نخبگان آن زندگی می کنند، به اندازه بزرگترین شهر ایالات متحده پرجمعیت است. وقتی برای توضیح توهم بریتانیا تلاش می کنید، این را به خاطر بسپارید.

هفته گذشته یک شب را در شرکت آمریکایی، فرانسوی و بریتانیایی در خاک آمریکا گذراندم. چرا با توجه به فاکتور زبان، ارتباط با فرانسوی ها سخت تر از هموطنان انگلیسی من نبود؟ فوتبال به عنوان نقطه مشترک؟ یا خود انتخابی؟ (این یک جمعیت مالی بود، تقریباً پساملی.) یا با توجه به حضور فرانسه در لندن، و استعمار بریتانیا در جنوب فرانسه، دنیایی از مراجع مشترک؟

همه این چیزها. اما همچنین، فکر می‌کنم، یک حس ضمنی که ما در یک قایق بودیم: شهروندانی از قدرت‌های متوسط ​​و شاید در حال محو شدن در زمین‌های عظیم جهانی. باعث ایجاد انحراف خاصی می شود. انگلیسی یا فرانسوی بودن به این معناست که اغلب به اندازه کافی بشنوید که بهترین روزهای شما در پیش است و دروغ را ببخشید.

به جانان ایمیل بزنید [email protected]

ابتدا از آخرین داستان های ما مطلع شوید – دنبال کنید @ftweekend در توییتر