مارتین وانگ در بررسی موسسه KW برلین – روانگردان کالیفرنیایی با عرفان آسیایی روبرو می شود

خبر

یک نقاشی خارق‌العاده موجودی را به تصویر می‌کشد، نیمه زن، نیمه مار، در حالی که یک مسلسل در دست دارد و زنجیره‌ای از جمجمه‌ها دور گردنش دارد.  بالای سر او عبارت

مارتین وونگ، “آیا من هرگز شانس داشتم” (1999)

یک نقاشی مردی را در حالت کونگ فو در میان محیطی متحیر و خیال انگیز به تصویر می کشد.

«بروس لی در دنیای پس از مرگ» (1991) © فرانک اسپرلینگ

تغییر تنها ثابت برای هنرمند آمریکایی مارتین ونگ بود. او در بیانیه مطبوعاتی نمایشگاهی در سال 1986 گفت: “همه چیز باید برود.” وونگ خود را در آن منظره ناپایدار دید. خانه‌های ویران و خیابان‌های مغفول، صحنه‌هایی برای دنیای غنی تخیل او بودند. این فضاهای حاشیه ای بود که او هویت های بی شمار خود را بر روی آنها ترسیم کرد.

نمایشگاهی در مؤسسه KW برلین، که از مادرید می آید و اواخر امسال به لندن و آمستردام سفر می کند، اولین نگاه به گذشته بزرگ از آثار این هنرمند را به اروپا می آورد. شیطنت مخرب یک مرور کلی از موضوعات کلیدی حرفه او از اواخر دهه 1960 تا 1990 ارائه می دهد. ابتدا در کالیفرنیا، سپس در نیویورک، محله‌ها، زندان‌ها، معتادان، آتش‌نشانان، دوستان و عاشقان پورتوریکویی را به تصویر کشید که تسلیم بیماری ایدز می‌شدند، قبل از اینکه او نیز در نهایت در سن 53 سالگی در اثر بیماری مرتبط با ایدز بمیرد. او با فداکاری یک شهر از پیش ساخته شده را جاودانه کرد. آجر به آجر، او با رئالیسم جادویی-اجتماعی خود، خود را در آن جای داد.

وونگ که در سال 1946 در اورگان به دنیا آمد، در سانفرانسیسکو بزرگ شد و تنها فرزند والدین چینی-آمریکایی بود. مردی آشکارا همجنس‌گرا در جامعه‌ای که مردم آسیا معمولاً فقط از طریق لنز نژادپرستانه و کیچ هالیوود نشان داده می‌شدند، شاید این کمبود دید بود که او را به سمت هنرهای تجسمی سوق داد، خودآموز در نقاشی و بعدها با مدرک سرامیک در هامبولت. دانشگاه دولتی.

یک نقاشی یک توپ استخر را نشان می دهد که شکل 8 در میان یک ابر رنگی چرخان لانه کرده است

“دردسرهایم را به هشت توپ بگو (اورکا)” (1978-81)

یک سلف پرتره اولیه نشان می دهد که چگونه وونگ از ابتدا از کلیشه ها اجتناب کرد. با پوشیدن کلاه گاوچرانی با موهای بلند مشکی، ظاهر او برای هنرمندی که الهاماتش از خوشنویسی چینی، هنر تانتریک بودایی، طالع بینی، گرافیتی و غیره به‌خوبی چندلایه است.

این مجموعه از منابع مانند طوفان صحرا به شما ضربه می زند. در آثار دهه‌های 1960 و 1970، روان‌گردانی کامل کالیفرنیایی با عرفان آسیایی روبرو می‌شود. این فوگ از تصاویر تریپ – یک توپ جادویی 8 در حال موج سواری بر روی موجی از شعله های آتش و دود (“مشکلاتم را به هشت توپ بگو (اورکا)”). یک دیو آتشین-قرمز که بر روی هندوانه فرو می رود (“پورکی تبتی”) – فقط می تواند کار کسی باشد که کاملاً وضعیت خارجی خود را پذیرفته باشد. مانند خدای سیری ناپذیر خود، وونگ چشمی گرسنه داشت و دائماً در جستجوی مطالب جدید بود.

این راه را برای آمیختگی مست کننده سورئال و پیش پا افتاده در مناظر او هموار می کند. اولین مورد نمایش داده شده، “Weatherby’s” در Eureka، شهر خواب آلود شمال کالیفرنیا، جایی که وونگ گهگاه از شلوغی آپارتمان Haight-Ashbury خود فرار می کرد، نقاشی شد. این یک جاده تجاری دلگیر را نشان می دهد که به یک سراب اسیدی تبدیل شده است. خیابان با ردیفی از غذاهای دریایی و متل‌ها، با تابلوهای نئونی چسبناکی که وونگ دوست داشت، می درخشد. لیس های رنگ سفید آسمان برقی را در بالای سر تداعی می کند. به نظر می رسد اتومبیل های شبیه مارشملو در زمین ذوب می شوند. وونگ به عنوان یک وقایع نگار شهری، شیار خود را پیدا کرده بود: طعنه زدن به چیزهای خارق العاده.

اما این خیالبافی با نقل مکان به نیویورک در سال 1978 ناپدید شد. وونگ به عنوان یک نگهبان شب در هتل مایر در Lower East Side شغلی پیدا کرد و دوره جدیدی از صحنه های شبانه را آغاز کرد که مشخصه آن آجرهای اخری در همه جا حاضر بود. او با جزییات وسواس‌آمیز، از طریق نقاشی‌هایی از پنجره‌های آجری، دیوارهای آسیب دیده از آتش و ساختمان‌های ویران شده، از محیط فرسوده‌اش عکس گرفت.

نقاشی از نمای نزدیک بالای سر مجسمه آزادی که از آجر ساخته شده است را نشان می دهد.
«چهره خانم آزادی» (1990)
یک نقاشی یک پلیس آمریکایی را نشان می دهد که یک دستش را در جلوی شلوارش زیر و رو می کند
“شیطان مخرب” (1991)

با این حال، در این تنظیمات فرسوده، وونگ فضا را برای شعر و عاشقانه باز می کند. “No Es Lo Que Has Pensado” (“این چیزی نیست که شما فکر می کنید”) دو چهره را در میان آوارهای زیر یک بلوک آپارتمان در آغوش گرفته اند، غافل از آسمان قرمز خونی که نشان دهنده خطر ناشناخته بالای آنها است. در «همه چیز باید برود»، آسمانی آراسته به صورت فلکی نجومی بر روی تلی از آوار آشکار می شود. برای وونگ، تخریب و زوال بخشی از یک دید کیهانی منحصر به فرد را تشکیل می داد.

فضایی برای میل نیز وجود دارد. این نمایشگاه نشان می‌دهد که وونگ چگونه تمایلات جنسی خود را در سوژه‌هایش رمزگذاری می‌کند، ابتدا در بدن مردان یونیفرم پوش و بعداً در پیکره‌های حجاری شده زندانیان لاتین تبار در نقاشی‌های شنی زندانش. اگرچه این تصاویر به‌عنوان فتیشیسم ظاهر می‌شوند، اما نشان می‌دهند که هنرمند چقدر آزادانه هویت عجیب و غریب خود را از طریق شخصیت‌ها، قومیت‌ها و فرهنگ‌های مختلف بیان می‌کند.

دهه 1980 زمان کشف بود. وونگ با میگوئل پینیرو شاعر و شرور سابق آشنا شد و عاشق او شد، به محله اسپانیایی‌ها معروف به لویزایدا نقل مکان کرد، زبان اشاره آمریکایی را به خود آموخت و همه اینها را در نقاشی‌هایش گنجاند. اما او هرگز نمی‌توانست ناراحتی‌ای را که با نجیب‌سازی محیط اطرافش احساس می‌کرد، از بین ببرد.

بوم های بزرگ ویترین های کرکره ای برای او نقاشی شده است آخرین نمایش تصویر در سال 1986 یک خیابان Loisaida را در دهلیز اصلی گالری، دروازه‌های آهنی زنگ‌زده و نماهای قفل‌شده بازسازی کنید که پیام «خارج شدن از کار» را می‌فرستد. این نقاشی‌ها هشت سال قبل از تشخیص بیماری ایدز ونگ در سال 1994 ساخته شده‌اند، و سخت است که با احساس از دست دادن مضاعف به آن‌ها نگاه نکنیم: منظره‌ای از شهر قبل از رفتن، نه مدت کوتاهی قبل از رفتن بیننده‌اش.

یک نقاشی اتاق خواب را به تصویر می کشد که از پنجره های یک ساختمان آجری دیده می شود، با تخت، صندوق عقب، قفسه های کتاب و نقاشی روی دیوارها.
“دنیای مخفی من 1978-81” (1984)

وونگ در آخرین روزهای زندگی خود نیز به گذشته نگاه می کرد. نمایش با او به پایان می رسد محله چینی ها آثاری که در آن هنرمند دوران کودکی خود و سبک سرخوشی دوره کالیفرنیایی خود را مرور کرد. اگرچه او هر گونه خواندن آثارش را صرفاً به عنوان محصول میراث چینی‌اش تحقیر می‌کرد – او یک بار با عصبانیت در دفتری نوشت که هرگز «به عنوان یک آسیایی آمریکایی مرده دستگیرش نمی‌شود» – در اینجا وونگ کلیشه‌های تخیل عمومی را می‌پذیرد. «خیابان گرانت، سان فرانسیسکو» (92-1990) نمایی از محله چینی‌های شهر را مانند یک مجموعه هالیوود، معماری عجیب و غریب با شخصیت‌های دهه 1930 نشان می‌دهد. اما در میان جمعیت، وونگ عمه‌اش نورا را به‌عنوان یک چهره کتف‌شده در پیش‌زمینه قرار داده است، و پشت سر او پرتره‌ای از خود به‌عنوان یک پسر جوان قرار داده است. گذشته و حال، واقعی و خیالی به هم نزدیک می‌شوند تا کلاژی بسازند که به اندازه فرهنگ پاپ شخصی است.

مانند منظر شهری، وونگ درک کرد که هویت یک کیفیت ثابت نیست، بلکه چیزی است که تغییر می‌کند، تکثیر می‌شود، ویران می‌شود و بازسازی می‌شود. همه چیز باید بره. در هنر وونگ، اعلام ورشکستگی به واسطه‌ای فلسفی تبدیل می‌شود، چیزی شبیه به ققنوس و تایید کننده زندگی.

تا 23 می در موسسه KW، برلین، kw-berlin.de; 16 ژوئن تا 17 سپتامبر در مرکز هنر کمدن، لندن، camdenartcentre.org; 4 نوامبر تا 1 آوریل 2024 در موزه Stedelijk، آمستردام، stedelijk.nl