یان موریس ، نویسنده سفر ، به عنوان فلوبر عصر جت ، 2020-1926 شناخته می شود

خبر

یان موریس ، نویسنده به خاطر نثرهای غنایی و تحریک آمیزش جشن گرفت و از او به عنوان فلوبر عصر جت نام برد ، نام او را با گزارشی طاس از تقریباً دوازده کلمه ساخت. در آن آمده است: “شرایط برف بد است.” “پایگاه پیشرفته دیروز رها شد. در انتظار بهبود است. همه چیز خوبه.”

این اعزام ضعیف ، که توسط دوندگان در دره Khumbu نپال انجام می شد و سپس از طریق تلگراف به لندن منتقل می شد ، در واقع یک پیام رمزگذاری شده بود که برای محافظت از یک حرکت اسکناس معروف روزنامه نگاری طراحی شده بود. در تاریخ 2 ژوئن 1953 ، روز تاجگذاری الیزابت دوم ، معنای واقعی آن در روزنامه تایمز مشخص شد: ادموند هیلاری و تنسینگ نورگی اولین کسانی بودند که در قله اورست ایستادند.

موریس تنها گزارشگر آن اعزام بود ، تجربه ای که اوج بیشتر مشاغل بود. برای موریس ، که روز جمعه در سن 94 سالگی درگذشت ، این فقط یک فصل از یک زندگی طولانی پرماجرا با وسعت و دامنه قابل توجه بود. وی یک خواننده کودک در آکسفورد ، یک سرباز در حال عبور از اروپا در جنگ جهانی دوم ، یک مورخ خوش فکر ، یکی از بزرگترین مسافران قرن بیستم ، یک داستان نویس بوکر و پیشگام تراجنسیتی بود. در طول راه او با چه گوارا در کوبا ملاقات کرد ، تبانی فرانسه در حمله به سوئز را آشکار کرد و در قایق خانه فیلد مارشال مونتگومری در نیل زندگی کرد.

جیمز موریس در سال 1926 در سامرست متولد شد ، از پدری ولزی و مادری انگلیسی بود. این یک کودکی موسیقی بود – برادران او یک ارگ نواز و نوازنده موسیقی شدند و جیمز به عنوان محقق کر در مدرسه کلیسای جامع مسیحی در آکسفورد و سپس کالج لانسینگ رفت. در سال 1944 او به 9 سلطان سلطنتی لنسر پیوست ، به عنوان افسر اطلاعاتی در ایتالیا و فلسطین خدمت کرد و در یک نقطه در ونیز مستقر شد – شهری که موضوع کتاب برنده جایزه 1960 می شود که اعتبار او را به عنوان یک سفر تثبیت می کند. نویسنده

پس از جنگ وی برای خبرگزاری عرب در قاهره کار کرد ، به آکسفورد بازگشت تا انگلیسی بخواند و روزنامه دانشجویی چرول را ویرایش کند ، سپس به عنوان ناظم و سپس خبرنگار به تایمز پیوست. در سال 1949 وی با الیزابت تاکنیس آشنا شد و ازدواج کرد – رابطه ای بسیار شاد و شدید که او را با رفت و آمد صبحگاهی با اتوبوس در سراسر لندن همراهی می کرد تا فقط بتوانند صحبت کنند – و آنها صاحب پنج فرزند شدند. در سال 1968 ، او جلد اول سه گانه Pax Britannica را منتشر کرد ، روایتی مهم از امپراطوری انگلیس که مکمل ادبی تایمز آن را “یک تور قدرت” اعلام کرد.

اما اگرچه به نظر می رسید زندگی افسر ارتش و روزنامه نگار بی باک ، ایده آل دوران مردانگی انسان های عملی را تجسم می بخشد ، اما موریس می دانست که در تمام مدت در یک بدن اشتباه زندگی می کند. موریس که سه یا چهار ساله زیر پیانوی مادرش نشسته بود ، “موسیقی او مانند آب مروارید به اطراف من می افتد و مرا انگار در یک غار محصور می کند” ، موریس فهمید که “واقعاً باید یک دختر باشد. من لحظه را به خوبی به یاد می آورم و اولین خاطره زندگی من است. ”

وی که در تمام مدت مورد حمایت الیزابت بود ، درمان هورمونی را در سال 1964 آغاز کرد و در سال 1972 تحت عمل جراحی تغییر کاربری در کازابلانکا قرار گرفت و پس از آن بازگشت و زندگی خانوادگی خود را در خانه خود در ولز از سر گرفت. (قانون انگلیس در آن زمان ازدواج همجنسگرایان را منع می کرد ، بنابراین این زوج مجبور به طلاق شدند ، فقط در سال 2008 دوباره ازدواج کردند). موریس در Conundrum نوشت: “این زناشویی بود که حق کار نداشت ، اما مانند یک خواب ، شهادت زنده کار می کرد. 1974)

این کتاب روایت صریح و شگفت انگیزی از انتقال وی بود اما در سال های بعد او خود را “بیمار مرگ تمام تجارت” اعلام کرد ، به شوخی گفت که مرگ او را با عنوان: “نویسنده تغییر جنسیت می میرد” مشخص کرد.

بلکه دوست داشت قدرت و اهمیت مهربانی را به عنوان فضیلتی که در وسواس مدرن با عشق و رابطه جنسی عاشقانه نادیده گرفته شده ، بیان کند. وی در اوایل سال جاری به Observer گفت: “همه چیز خوب در جهان مهربانی است.” وی افزود: اگرچه تنها كسانی كه از این واژه در سیاست استفاده می كند نخست وزیر نیوزیلند است. او فوق العاده است ، نه؟ ”

اگرچه اولین پیام از اورست به صورت مختصر و واقعی بود ، گزارش کاملی که در 8 ژوئن منتشر شد ، نشانه های اولیه سبک رسا موریس بود: “نیش اورست تسلیم ناپذیر بالاخره کشیده شده است.”

در این صفحات در ماه سپتامبر ، انسان شناس کانادایی ، وید دیویس ، استدلال کرد که نویسندگان سفر و کاوشگران باید احساسات خود را نادیده بگیرند و تلاش کنند تا “فراتر از سایه خود” نگاه کنند. به اعتراف خودش ، موریس کاملاً برعکس بود. وی پس از یک دهه بازگشت و کتاب خود را در مورد ونیز به روز کرد ، خاطرنشان کرد: “به نظر می رسد چیزی شبیه گزارش عینی که من در ابتدا تصور کرده بودم نبود. این یک تصویر کاملاً ذهنی ، عاشقانه ، امپرسیونیست است و کمتر از یک شهر از یک شهر برخوردار است. این ونیز است که در یک لحظه خاص از طریق یک جفت چشم خاص دیده می شود. “

این رویکرد انتقاداتی را به دنبال داشت. اندرو رابرتز ، مورخ ، با مرور زندگی نامه خود از آبراهام لینکلن ، شکایت کرد “رئیس جمهور شانزدهم فقط گاهی اوقات نگاه می کند”. اما تمایل موریس به بخشیدن شخصیت و جو به شهرهایی که بازدید کرده است ، “حساسیت او نسبت به شعر مکان” همانطور که یک منتقد گفت ، کتابهای او را به طرز منحصر به فردی جذاب می کند. ربکا وست او را “شاید بهترین نویسنده توصیفی زمانه” خواند. جاناتان ربان گفت که مقاله های او “بسیار نزدیک به جادوی ناب است”. مایکل پالین توانایی کتابها را در بالا بردن و نه تمرکز بر برداشت از یک مسافر تحسین کرد: “آنها باعث شدند شما هنگام رفتن حتی بیشتر از مکان لذت ببرید.”

او در فایننشال تایمز در سال 2016 نوشت ، او به معترضانی که شکایت داشتند که تجربه آنها از یک مکان چیزی شبیه به بیرون کشیدن او از این مکان است ، کوتاه مدت عمل می کند: “خوب ، اینطور نیست ، من همیشه احساس می کنم جواب می دهم ، شما کتاب!”

علیرغم زندگی حرفه ای در سراسر جهان ، ولز بود که موریس “بی نظیر زیبا” و جایی که بیشتر زندگی خود را در آنجا زندگی می کرد ، پیدا کرد و به عنوان یک طرفدار برجسته استقلال ولز شناخته شد. برای سه دهه گذشته او و الیزابت یک انبار با سقف تخته سنگ در قرن هجدهم در شبه جزیره لین در شمال روستای این کشور ، یک مایل با دریا و دوازده تا قله Snowdon مشترک داشتند. پسر آنها ، شاعر توم موریس ، در نزدیکی زندگی می کند و روز جمعه خبر مرگ خود را اعلام کرد: “امروز صبح در ساعت 11.40. . . نویسنده و مسافر Jan Morris بزرگترین سفر خود را آغاز کرد. او در ساحل شریک زندگی خود ، الیزابت ، را ترک می کند. “

اگرچه ممکن است خانه دور افتاده ولزی به عنوان مخفیگاه بازنشستگی به نظر برسد ، موریس به کار خود ادامه داد و آخرین کتاب خود را با عنوان “دوباره فکر کردن” در ماه مارس منتشر کرد. او دور صندلی های صندلی قرمز روشن Honda Civic Type R خود را زیپ کرد – نمونه ای محبوب در مسابقات اتومبیلرانی ، اما 80 سالگی او را خریداری کرد – و به مصاحبه با خبرنگاران روزنامه های جهان ادامه داد. غالباً او سنگ قبر ذخیره شده در کمد زیر پله ها را به او نشان می داد که سرانجام او و الیزابت با هم مشترک می شوند و به انگلیسی و ولزی نوشته می شود: “اینجا دو دوست هستند ، در پایان یک زندگی”.

موریس آخرین عضو بازمانده از سفر اورست در سال 1953 بود. علی رغم همه پرچم های پیروزمندانه پیرامون این دستاورد و گزارش روز تاجگذاری از آن ، او بعداً درباره آن نوشت نه به عنوان اوج امپراتوری ، بلکه آخرین پرواز ، “آخرین طوفان بریتانیایی مکتب قدیمی”.

او اغلب در مورد مکان ها و افرادی که به دوران اوج خود نگاه می کردند ، می نوشت و بعداً موضوع او به سن پیری خود تبدیل شده بود. اما در حالی که توصیفات وی از ونیز و تریست هوای مالیخولیایی برازنده ای داشت ، سخنان او در مورد فصل های آخر خودش با نشاط سرسختانه ای شلیک شد. وی در سال 2018 به FT گفت: “من نمی خواهم خود راضی باشم ،” اما من زندگی شگفت انگیزی داشته ام.