Zemira e Azor، Schwetzingen – گنجینه اپرا جذابی کشف شد

خبر

بیش از 200 سال قبل از دیزنی زیبایی و هیولا، آهنگساز آندره ارنست مودست گرتری Zemira e Azor داستان مشابهی را بیان کرد. گرتری اپرا کمیککه در سال 1771 در فرانسه نمایش داده شد، بخشی از مد افسانه‌ها بود و به چنان موفقیتی بین‌المللی تبدیل شد که کاترین کبیر، در سن پترزبورگ، در نهایت نام تازی مورد علاقه‌اش را زمیرا گذاشت.

و سپس، همانطور که اغلب اتفاق می افتد، همه چیز فراموش شد. جان دیو در سال 1991 آن را برای بیله فلد از بین برد، اما با وجود جذابیت عفونی، بی تکلف و طرح بی زمانش، نمی توان گفت که دوباره وارد کارنامه شده است.

جشنواره موسیقی سالانه Schwetzingen SWR در Schlosstheater قرن هجدهم مانند جواهرات شهر آلمان، اولین نمایش جهانی را با گنجینه های فراموش شده جفت می کند. اولین نمایش امسال باید مال ایزابل ماندری می بود من دیکیخت هستم، اما آهنگساز ضرب الاجل خود را از دست داد و تولید لغو شد.

در دستان کارگردان صحنه نایجل لوری، کارگردان موسیقی برنهارد فورک و آکادمی فور آلته موزیک برلین، Zemira e Azor خیلی بیشتر از یک جایزه تسلیت بود. این یک کشف و لذت بود. همانطور که اغلب انجام می دهد، لوری دنیای ناخودآگاه کودکانه را برای یک عمل داستان سرایی که هم شوخ و هم عمیق است استخراج کرد. لیبرتو ژان فرانسوا مارمونتل داستان آشنای شاهزاده ای را روایت می کند که توسط یک جادوگر شیطانی به هیولایی تبدیل شده است که توسط عشق خالص عروس جوانش نجات یافته است. لوری آن را به عنوان یک داستان به سن بلوغ تعریف می کند و زمیرا متوجه می شود که خواستگار خوش تیپ او که در تخیل او به شکل یک گرگینه مو ظاهر شده است، در واقع یک ستاره کاریزماتیک فوتبال است. تمام بازیگران تیم رنگ می گیرند و همه چیز خوب به پایان می رسد.

مردی روی صحنه، سر عروسک‌مانند توخالی بزرگ را به هوا بلند می‌کند

پاتریک کابونگو در نقش آزور © Christian Kleiner

موسیقی (که در نسخه ایتالیایی 1776 در اینجا اجرا شد) با وام‌گیری از هولزباوئر و جوملی به دنیای موتزارت نزدیک‌تر است تا به دنیای رامو، و ارکستر آن را با لجاجت و جنب و جوش مورد حمله قرار داد. هدایت موسیقی فورک در عین حال ناوگان و ارگانیک بود. او بدون اینکه فراموش کند با خواننده ها نفس بکشد، موسیقی را جلو برد. و بازیگران عالی بودند. آملیا سیکولون با جذابیتی ساده بر رنگارنگی معصومانه زمیرا تسلط داشت، پاتریک کابونگو از همان ابتدا جانوری دوست‌داشتنی بود، با موزیکال و شوخ طبعی زیبا، سونگی خو آریایی شگفت‌انگیز در نقش خواهر بزرگتر فاطمه داشت، در حالی که علی باهوش رافائل ویتمر و توماس براو پدرانه بودند. ساندرو همه را به هم چسباند. چیزهای مفید

★★★★☆

swr.de